آخر یک خط خاکستری...

همون بهتر که ساکت باشه این دل...

آخر یک خط خاکستری...

همون بهتر که ساکت باشه این دل...

درد....

.
.
دیگر به هیچ چیز دلم خوش نیست
دیوانه از شکست نمی ترسد
یک زن که دور ریخت شبی خود را
امروز از آنچه هست نمی ترسد
.

یک زن که مثل پیرهنش هر شب
از بند پاره دلش آویزان
یک روح سرشکسته آشفته
دنبال یک جنازه سرگردان
.

یک زن شبیه یک چمدان پر
یک زن شبیه یک کمد خالی
یک حال گریه آور بی پایان
بعد از عبور کوچک خوشحالی .

تو فکر کن که پیرهنی باشی
دلتنگ و بی قرار تنی باشی
اما تو را مچاله کند دستی
تا دستمال بغض زنی باشی .

اصلا چه بود زندگی ام بی تو
یک مشت بغض واشده در دستم
لعنت به من که بی تو چرا بودم؟!
لعنت به من که بی تو چرا هستم!!! .

اصلا چه بود زندگی ام بی تو
یک تخت گریه در تب و در هذیان
بالشت خیس گمشده در آغوش
یک مرگ سرکشیده لب فنجان
.

من مرده ام تصورم از بودن
موهای توی خاک پریشان است
مرگم نفس کشیدن مشکوکی
یا چیز مختصرتری از آن است .

یک زن که مرده است نمی فهمد
دیگر زبان تلخ نگاهت را
وقتش رسیده است که بگذاری
بالاتر از همیشه کلاهت را
.
مریم_مایلی_زرین .


نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 06:06 ب.ظ http://www.radepayeshaar.blogsky.com

سلام خیلی وبلاگتون عالیه خیلی خوشحال میشم اگه با شما تبادل لینک داشته باشیم اگه میشه به بنده افتخار بدین و به وبلاگ بنده بیاین و اگه مورد پسندتون بود خبر بدین تا با هم تبادل لینک داشته باشیم
با تشکر رد پای شعر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد