آخر یک خط خاکستری...

همون بهتر که ساکت باشه این دل...

آخر یک خط خاکستری...

همون بهتر که ساکت باشه این دل...

شب های تا ابد....

زوزه ی کشدار شیشه از خراش پنجه ی شب
بارش نا کوک و گیج چشمهای پخته از تب
رعشه ی تخت از تشنج لای پیچکهای بی خواب.
عکسهای کرم خورده... چرک کرده... پشت هر قاب..
مثل یک پستوی بی در با هزار دروازه ی
 باز
هیچ فکری در سرم نیست
نقشه های نقش بر آب...
با انگشتهای بریده باز میشمارم از نو
من کجای قصه بودم... از کجا من...؟؟!! از کجا تو؟
نقش من ماسیده روی پرده ی تاریک ذهنم
تیک تاک صفحه ای بی عقربه گندیده از نم...
دلهره... ترس... تهوع.... باز تکرار تلاطم...
اشکهای وقت نشناس لای دود سیگار گم
مثل یک شاپرک گیج توی تاری که خودش بافت
تاس میریزم برای بازی از پیش..
باخت.. باخت...
آیدا.ط

منفی تو...

هر چه از هیچ رنج می بردم

بغض خود را به زور می خوردم...

داشتم ذره ذره می مردم...

پشت این عکسهای گوناگون...

من زیر کتابها مدفون................

کسی چه می داند......

ﮐﺴﻲ ﭼﻪ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ
ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ
   ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺘﻢ
     ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪﻡ

ﺍﺯ ﺩﻳﺪﻥ ﮐﺴﻲ ﮐﻪ
ﻓﻘﻂ ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﺶ ﺷﺒﻴﻪ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ

ﮔﺎﻫﻲ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺣﺴﺮﺕ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻳﮏ ﻟﺤﻈﻪ
ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﺣﺲ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ...

 #ﮊﻭﺍﻥ_ﻫﺮﯾﺲ

درد....

.
.
دیگر به هیچ چیز دلم خوش نیست
دیوانه از شکست نمی ترسد
یک زن که دور ریخت شبی خود را
امروز از آنچه هست نمی ترسد
.

یک زن که مثل پیرهنش هر شب
از بند پاره دلش آویزان
یک روح سرشکسته آشفته
دنبال یک جنازه سرگردان
.

یک زن شبیه یک چمدان پر
یک زن شبیه یک کمد خالی
یک حال گریه آور بی پایان
بعد از عبور کوچک خوشحالی .

تو فکر کن که پیرهنی باشی
دلتنگ و بی قرار تنی باشی
اما تو را مچاله کند دستی
تا دستمال بغض زنی باشی .

اصلا چه بود زندگی ام بی تو
یک مشت بغض واشده در دستم
لعنت به من که بی تو چرا بودم؟!
لعنت به من که بی تو چرا هستم!!! .

اصلا چه بود زندگی ام بی تو
یک تخت گریه در تب و در هذیان
بالشت خیس گمشده در آغوش
یک مرگ سرکشیده لب فنجان
.

من مرده ام تصورم از بودن
موهای توی خاک پریشان است
مرگم نفس کشیدن مشکوکی
یا چیز مختصرتری از آن است .

یک زن که مرده است نمی فهمد
دیگر زبان تلخ نگاهت را
وقتش رسیده است که بگذاری
بالاتر از همیشه کلاهت را
.
مریم_مایلی_زرین .


فقط تکان بده! محکم تر!»

دهان ِ وا شده ی ماهی

که گیر کرده به قلّاب و 

بدون دلهره از بیرون

کشیده می شود از آب و 

نگاه می کندت، بی جان

- «مرا بلند کن از خواب و ↓

فقط تکان بده! محکم تر!»

 

خدا شبیه دو دست خیس

که می خورد به تنم سرد است

«و این منم زن تنهایی»

که سال هاست که سردردست!

تکان نمی خورد از جایش

دلش گرفته و بُغ کرده ست

- «ولش کن از بغل ِ خیست!»

 

سؤال از سر ِ نخ افتاد

بگو چقدر زمان دارم؟

برای یک نفس ِ راحت

ببین که گریه کنان دارم 

جواب می شوم از این درد

تمام شب هیجان دارم 

- «کسی مرا بکشد بیرون!»

 

به فکر معجزه ای هستی

برای منطق ِ بیمارم

به فکر ترکِ منی غمگین

که گیر کرده در افکارم

نگاه های حسودت را

بدزد از من و سیگارم

- «به تخت ِ خواب ِ خودت برگرد!»

 

کسی شکافت بدون ِ ترس

جهان ِ ماهی تنها را

و ریخت از شکمش بیرون

تمام «بچّه خدا»ها را

کسی بیاید از این کابوس

کسی نجات دهد ما را

- «فقط تکان بده! محکم تر!»

- «فقط تکان بده! محکم تر!»

- «فقط تکان بده! محکم تر!»