آخر یک خط خاکستری...

همون بهتر که ساکت باشه این دل...

آخر یک خط خاکستری...

همون بهتر که ساکت باشه این دل...

درگیره رویای توام!!!

داری رشد میکنی... جون میگیری و قوی میشی تو تنهایی هام! 

تو گفتگوهای دو نفره ای که تمام فضای مغزم و پر میکنه گاهی.  

انقدر که بیشتر از اینکه تو از رفتنم بترسی از فکر رفتنت میمیرم! 

حس عجیبی دارم این روزا! همه وجودم حریصه توست و داره میجنگه که بی نیاز شه! دارم جون میدم... 

کاش میفهمیدیم... 

 

 

می خوام از دست تو از حنجره فریاد بکشم... 

طعم بی تو بودن و از لب سردت بچشم... 

نطفه ی باز دیدنت رو توی سینم بکشم... 

مث سایه پا به پام من تو رو همرام نکشم...

نظرات 1 + ارسال نظر
Mostafa Rabiee جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:42 ب.ظ

درگیر رویای توام
منو دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت
تو منو انتخاب کن
دلت از آرزوی من
انگار بی خبر نبود
حتی تو تصمیمای من
چشمات بی اثر نبود
خواستم بهت چیزی نگم
تا با چشام خواهش کنم
درا رو بستم روت تا
احساس آرامش کنم
باور نمی کنم ولی
انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری
اصرار من بی فایدست
هر کاری میکنه دلم
تا بغضمو پنهون کنه
چی میتونه فکر تو رو
از سر من بیرون کنه
یا داغ رو دلم بذار
یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه
به کم قانعم نکن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد