آخر یک خط خاکستری...

همون بهتر که ساکت باشه این دل...

آخر یک خط خاکستری...

همون بهتر که ساکت باشه این دل...

آشفتگی

       چقدر سکوت رو دوست دارم. به آدم فرصت میده که نظم بده به آشفتگی ذهنش. گاهی وقتا تمام ذهنت رو میریزی به هم سعی میکنی خاطراتت رو دسته بندی کنی خاطره های خوب خاطره های بد! اما یه سرتیتر دیگه لازمه خاطره هایی که نه خوبن نه بد اما مث یه جرقه ان واسه یه فاجعه! 

اولین باری که اتفاقی باهاش برخورد داشتی؟ اولین باری که دستاشو رها کردی. اون روز که انقدر درد قاطی خونت کردی که راهی بیمارستان شدی یا اون موقع که رو تخت بیمارستان به هوش اومدی و فک کردی مردی! چقدر خوشحال بودی از کشف اینکه دیگه تو دنیا نیستی شاید از همون روز واسه همیشه مردی...

نه! اولین باری که بش گفتی نپرس و پشت سر هم سوال کرد یا خاطره های همین شکلی هی دسته بندی میکنی هی میریزیش به هم. دوباره چشماتو میبندی و سعی میکنی برگردی به یه خاطره ی قشنگ... خاطره ی قشنگ؟ حتی درست نمیدونی این خاطره بوده یا یه رویا... 

سعی میکنی تمرکز کنی اما باز یه سایه ی سیاه میبلعه همه آرامشتو.

ای بابا باز که خیس شدن چشمام... باز باید دور شی فاصله بگیری از افکارت چیزی که خوب یادش گرفتم سرپوش گذاشتنه رو تمام احساسم اینکه بغضتو قورت بدی و گوشیتو برداری به اولین کسی که دم دسته زنگ بزنی مثلا مهسا و شروع کنین به نقشه کشیدن واسه غافلگیری ندا و قش قش بش خندیدن!!! چقدر نقابم رو دوست دارم... شیطنتهای ریز و درشت و خندهای بلند بلند و راه رفتن رو جدولای کنار خیابون... 

وقت مناسبی واسه خیس شدن چشمام نیست ۱ ساعن دیگه مهمون دارم. این سکوت می خواد رو کنه دستمو! ولوم رو تا ماکسیموم میکشم بالا بیس موزیکم طوری تنظیم میکنم که موجش بشکنه این فاز سنگینو! 

نرو بمون تویی تموم باورم 

نگاه تو شده امید آخرم... 

نظرات 6 + ارسال نظر
من سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:10 ب.ظ http://my4divari.blogsky.com

نوشته های زیبایی دارین ...

شما لطف دارین اما واقعا زیبان؟

Haamed سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 ب.ظ http://www.haamed.blogsky.com

آره خیلی وقت ها بوده که با یادآوری خاطرات اشک توی چشمم حلقه زده. گاهی اجازه میدم بباره و گاهی قورتش میدم.
نقاب...
چیزی که منم دارم.

حسا و دردای مشابه! یه جهنم با چشم انداز بهشت!!!

من چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:14 ب.ظ http://my4divari.blogsky.com

همین که بتونین راحت حس درونتون رو اینجا بنویسین میشه زیبایی کلام دیگه
واقعا هم زیباست
دست به قلم خوبی دارین
موفق باشین

ممنون که سر میزنی و لطف داری

سیمین جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:49 ب.ظ http://blackmight.blogsky.com

حرفامو زدی
شاید یکی از پست های منتشرنشده وبلاگم!
نقابمو منم دوست دارم!فعلا دلمو ذهنمو پوشش داده.
دست به صورت نزن میترسم این نقاب خنده از چهره ام بی افته او وقت سیل اشک هایم تو را با خود ببرد و باز تنها شوم...

می فهممت

شوکا شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:05 ب.ظ http://roiahaie-aftabi.blogsky.com/

ممنون که سر زدی خانوم خوشحالم کردی خیلی

avash چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:03 ق.ظ

چقدر سخته تو چشای کسی که..............
منم همیشه یه آشفتگی درونی دارم که مثه سایه همیشه بامنه البته از بچگی...
خیلی سختمه باورش سختتر.
بدرود ریما جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد