ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بعضی وقتا که داری جمع و جور می کنی دور و برتو وقتی اتاقت انقد میریزه به هم که انگار گم میشی وسط اون همه آشفتگی و هر چیو که بر میداری بدتر همه چیو به هم میزنی عقب عقب میای بیرون از اتاقو در و میبندی!!!
شده واسه چند دقیقه فقط!
سعی میکنی حتی به در اتاق هم نگاه نکنی!
این روزا اینجوریه حال و هوام کلا همه چی فریزه. انقد شلوغ و به هم ریختس که حتی تو مغزم جا نمیشه!
آرومم!
عجیبه اما آرومم.
خیلی آرومتر از چند روزه پیش نمیدونم چرا... مث سوختگی درجه ۳ که دیگه عصبی نمی مونه واسه درد کشیدن!!!
مثه به هوش اومدن تو اتاق ریکاوری! یه بی وزنی خاص...
نمی خوام بجنگم دیگه نمی خوام! دوسش دارم! واقعا دوسش دارم! مهم نیست چی فکر میکنه... اینکه چی میشه به کجا میرسه مهم نیست.
یا اینکه چقد از قلبش سهم منه! حتی مهم نیست اگه حضورش رو تو زندگیم حس نکنم. دلی نیست یه حفره ی خالیه اما از یه هوای پاک پر شده یه نسیم خنک شاید دور شم فاصله بگیرم شاید... نفس کشیدن تو همین هوا واسم بسه حتی اگه دور شه اگه نباشه... با نفساش نفس می کشم...
گاهی وقتا دلم میخواد وقتی بغض می کنم خدا از آسمون به زمین بیاد اشکامو پاک کنه
دستم و بگیره و بگه اینجا آدما اذیتت میکنن!
بیا بریم...
اون یه تیکه آخر خیلی قشنگ بود.
واقعا تیکه آخری خیلی خیلی قشنگ بود.باور کن بغض کردم وچشام پرشد.اگه میشه بگی دست منو بگیر منم بیام باهاتون منم دارم شکنجه میبینم...
خیلی وبلاگت قشنگه دوسته خوبم همشو خوندم
ب نظر من ادما فقط ی بار فرصت زندگی کردن دارن اگه این یک بار رو هم با یاد اوری خاطرات تلخ هدر بدن دیگه هیچی براشون نمیمونه اون دنیا هم که میرن جهنم (من که حتما میرم) پس ب دنیا نمیئمدن بهتر بود..پس از زندگیت لذت ببر
سلام
چقدر پر معنی بود این آخریه
به منم سر بزن
ممنون حتما