آخر یک خط خاکستری...

همون بهتر که ساکت باشه این دل...

آخر یک خط خاکستری...

همون بهتر که ساکت باشه این دل...

 

زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل، سبک میکنی و میبریش


خودکشی، مرگ قشنگی که به آن دلبستم
دست کم، هر دو سه شب، سیر به فکرش هستم


گاه و بی گاه، پر از پنجره های خطرم
به سرم می زند این مرتبه حتما بپرم

چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است

قبل رفتن دو سه خط فحش بده، داد بکش
هی تکانم بده نفرین کن و فریاد بکش


قبل رفتن بِگُذار از ته دل آه شوم
طوری از ریشه بکش اره که کوتاه شوم


مثل سیگار، خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم، حضرت نمرودم باش


من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بند تو ام، آزادم


چایِ داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقَدَر سرد شدم، از دهنت افتادم...!!


میپرم، دلهره کافیست، خدایا تو ببخش!
خودکشی، دست خودم نیست، خدایا تو ببخش!

 

بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟ 

 

با غم انگیزترین حالت طهران چه کنم؟؟ 

 

بی تو پتیاره ی پاییز مرا میشکند! 

 

این شب وسوسه انگیز مرا میشکند...  

انقدر بیتابتم که نگران خودمم!

نظرات 1 + ارسال نظر
بهزاد شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:37 ق.ظ http://jeepers-creepers.blogsky.com

با سلام و از وبلاگ قشنگتون ممنونم
وبلاگ شما رو لینک کردم
لطفا شما هم وبلاگ من رو با عنوان †♥فرشته مرگ♥† لینک کنید
با تشکر فراوان

سلام
ممنون. بله حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد